با توجه به اینکه اصطلاحات استارتاپی به طور مداوم در حرکت هستند، پایداری در درک آنها بسیار حائز اهمیت شده است. برای داشتن یک استارتاپ موفق، باید واژه نامه استارتاپی را بیاموزید و همه اصطلاحات استارتاپی و سرمایهگذاری را بدانید.
به همین منظور در اینجا لیستی از تمام لغات و اصطلاحات رایج استارتاپی که شما نیاز به دانستن آن ها دارید آماده شده است.
اصطلاحات استارتاپی: لغات سرمایه گذاری
شتاب دهنده (Accelerator)
یک شتاب دهنده یک مرکز است که در آن به استارتاپها مشاوره، فضای کار برای ایدههایشان و گاهی اوقات سرمایه اولیه داده میشود.
سرمایه گذار فرشته (Angel investor)
یک سرمایه گذار فرشته فردی است که در مراحل اولیه به یک استارتاپ، سرمایه مالی ارائه می دهد. این سرمایه معمولاً پول شخصی آنها است. آنها معمولاً در ازای آن سهم یا مالکیت کسب و کار را دریافت می کنند، زیرا استارتاپ در ابتدای مسیر خود است و یک ریسک مالی محسوب می شود.
به لطف چنین کمک هایی، استارتاپ ها می توانند ایده های خود را به واقعیت تبدیل کنند، کارمندان را استخدام کنند و محصولات را راه اندازی کنند.
سرمایهگذاری جمعی سهامی (Equity Crowdfunding)
سرمایهگذاری جمعی سهامی درست مانند سرمایهگذاری جمعی معمولی است، اما به جای دریافت پول در ازای هزینه، شما باید هزینهای به سایت سرمایهگذاری جمعی و درصدی از شرکت را به سرمایهگذاران پرداخت کنید.
سرمایه گذاری جمعی (Crowdfunding)
سرمایه گذاری به معنای استفاده از سایتی برای کمک به شما در راهاندازی محصول/سایت شما است. شما 100% مالکیت شرکت خود را حفظ میکنید و فقط درصدی از کل مبلغی که جمعآوری میکنید را به پورتال crowdfunding میدهید.
دوره سرمایه گذاری اولیه (Seed Rounds)
Seed Rounds به معنی دورههای مالی اولیه تأمین سرمایه هستند، که هدف اصلی آن جمع آوری سرمایه برای شروع یک کسب و کار است. دورههای Seed ممکن است چندین بار اتفاق بیافتد.
سرمایه آغازین (Startup Capital)
سرمایه آغازین یا سرمایه، پولی است که برای شروع یک شرکت جدید نیاز دارید و برای پوشش هزینههای لازم مانند تجهیزات، مجوزها، موجودی و توسعه محصولات استفاده میشود .سرمایه آغازین میتواند از منابع مختلفی از جمله پس انداز شخصی، دوستان و خانواده، وامها یا سرمایهگذاریها به دست آید.
سرمایه گذار خطرپذیر (Venture capitalist)
اگر یک کارآفرین هستید، ممکن است VC ها را به عنوان غول های ثروت طلب و پر طمطراق شرکتی تصور کنید. برخی از آنها چنین هستند و شما را به دردسر می اندازند! تحقیق خود را در مورد آنها انجام دهید (همانطور که آنها در مورد شما و startup شما تحقیق می کنند) و مطمئن شوید که سرمایه گذارانی دارید که با باورهای شما مطابقت دارند. آیا آنها می خواهند مانند شما دنیا را تغییر دهند.
بازگشت سرمایه (Return On Investment=ROI)
وقتی یک سرمایه گذار پول خود را در یک شرکت سرمایه گذاری می کند، می خواهد بداند که چه چیزی از آن به دست خواهد آورد. این را بازده سرمایه گذاری می گویند. سرمایه گذاران همچنین می خواهند بدانند که چقدر طول می کشد تا ROI خود را دریافت کنند.
ارزش گذاری (Valuation)
ارزش گذاری توصیف می کند که شرکت شما با چه ارزشی ارزیابی می شود. “ارزش گذاری قبل از پول” ارزش قبل از دریافت پول سرمایه گذاران است. “ارزش گذاری پس از پول” همان مقدار به علاوه سرمایه گذاری انجام شده است. من قطعاً توصیه می کنم با سایر بنیانگذاران و حسابداران در مورد چگونگی ارزیابی دقیق کسب و کار خود صحبت کنید.
اگر در حال فروش شرکت خود هستید، معمولاً خریدار سعی می کند پایین ترین ارزش گذاری را داشته باشد تا بتواند کسب و کار شما را با قیمت ارزان خریداری کند.
به عنوان فروشنده، باید یک ارزش گذاری عادلانه (معمولاً یک ضریب عادلانه برای صنعت شما) با حاشیه کمی تعیین کنید. مثال: اگر سود خالص شما در پایان سال 100000 دلار است، ممکن است اگر شرکت متوقف شده باشد 2-3 برابر (200000-300000 دلار) باشد. اگر یک کسب و کار فناوری با رشد سریع باشد، ضریب ممکن است 10 برابر (1 میلیون دلار) باشد.
ارزش پیشنهادی (Value Proposition)
ارزش پیشنهادی چیزی است که کسب و کار شما را به طور منحصر به فرد جذاب می کند. همچنین به عنوان USPs (نقاط فروش منحصر به فرد) شناخته می شود.
تبلیغات (Advertainment)
تبلیغات آگهینگاری محتوای پولی است که قرار است شبیه یک داستان واقعی یا پست وبلاگ به نظر برسد. شرکتها به سراغ این تبلیغات میروند زیرا قیمتگذاری تبلیغات نمایشی کمتر موثر شده است.
جذب (Acquisition)
در یک معنای تجاری گسترده، اکتساب فرآیند خرید یک کسب و کار است که اغلب منجر به ادغام یک شرکت می شود. بیایید یک مثال با دو تا از بهترین درگاه های پرداخت بیاوریم: PayPal، Braintreeرا خریداری کرد. همان فرآیند در مورد اکتساب استارتاپ نیز اعمال می شود و در بسیاری از موارد، چنین خروجی یک موفقیت بزرگ برای بنیانگذاران استارتاپ است.
راه اندازی کسب و کار خودکفا (Bootstrapping)
یکی از رایجترین عبارات در دنیای استارتاپ است. بسیاری از افراد به “سه اف” اشاره میکنند: دوستان(Friends)، خانواده(Family) و احمقان(Fools). این کانالها معمولاً جایی هستند که شما برای شروع کارهایتان اولین سرمایه خود را دریافت میکنید. اگر از سرمایه بسیار کمی استفاده کرده و فرضیات خود را اثبات کنید، با موفقیت “بوت استرپینگ” میکنید.
اصطلاحات استارتاپی: لغات مالی
نرخ سوختن (Burn rate)
به سرعتِ خرج کردن سرمایه اولیه قبل از ایجاد جریان نقدی مثبت، نرخ سوختن می گویند. نرخ سوختن معمولا بر حسب مقدار پول نقدی که شرکت در ماه خرج می کند، محاسبه می شود. نرخ سوختن ناخالص مجموع هزینه های عملیاتی ماهانه است و نرخ سوختن خالص، کل مبلغی است که شرکت، ماهانه از دست می دهد.
موقعیت نقدی (Cash position)
موقعیت نقدی به تعداد ذخایر نقدی است که شرکت شما در یک لحظه خاص دارد اشاره میکند. موقعیت نقدی یک شاخص خوب برای این است که کسب وکار شما تا چه حد پایدار است – هر چه جریان نقدی سالمتر باشد، آزادی بیشتری برای پذیرش ریسکهای تجاری دارید.
جریان نقدی (Cash Flow)
جریان نقدی یا “Cash Flow” میزان پولی است که در یک زمان مشخص به کسب و کار شما وارد یا خارج میشود. داشتن جریان نقدی مثبت به معنی وجود بیشتر پول ورودی یا پولی که وارد شرکت شما میشود نسبت به پول خروجی یا پولی که از شرکت شما خارج میشود است.
برعکس، جریان نقدی منفی زمانی رخ میدهد که مقدار پولی که از شرکت شما خارج میشود، بیشتر از مقداری است که شما در حال کسب آن هستید.داشتن جریان نقدی منفی به معنی تضعیف کسب و کار شما نیست، اما اگر به شکل الگوی تکراری ایجاد شود، ممکن است نشانه مشکلاتی باشد.
نرخ ریزش (Churn rate)
نرخ ریزش نرخ سالانه درصدی است که مشتریان اشتراک یک سرویس را لغو میکنند یا کارمندان شغل خود را ترک میکنند.
بیزنس به بیزنس (B2B)
B2B به معنای ارائه محصول یا خدمات “Business To Business” به سایر شرکتها است.
بیزنس به مشتری (B2C)
B2C به معنای ارائه محصولات یا خدمات خود به مصرفکنندگان (Business To Consumer) است.
حباب (Bubble)
حباب اقتصادی لحظهای در چرخه اقتصادی است که یک صنعت یا شرکت متوجه نمیشود که ممکن است بیش از حد ارزشگذاری شده و بیش از حد باد کرده باشد. زمانی که یک “حباب فناوری” میترکد، یعنی بسیاری از استارتآپها ورشکست میشوند و سرمایهگذاران پول خود را از دست میدهند.
صخره (Cliff)
یک cliff معمولاً در schedule vesting (یعنی سهمهایی که به کارمندان طی زمان داده میشود) اعمال میشود. صخره ها میتوانند ابزاری برای مدیرعامل باشند تا کارمندان را در یک دوره زمانی محدود (معمولاً یک سال) اخراج یا بدون دادن سهام به آنها، ترک کنند.
داستانهای ترسناکی از سیلیکون ولی وجود دارد که در آنها کارمندان اولیه درست قبل از دریافت سهم خود از شرکت اخراج میشوند. صخره ها همچنین توسط سرمایهگذاران برای مدیرعامل استفاده میشوند تا مطمئن شوند که مدیرعامل پس از دریافت پول، در شرکت باقی میماند.
حق مولف (Copyright)
حق مؤلف معمولاً در صنعت خلاقیت استفاده میشود و موسیقی، هنر و فیلم شما را محافظت میکند. این به خالق این امکان را میدهد که حق انحصاری استفاده و توزیع آن را داشته باشد.
انباشت منابع (Crowdsourcing)
انباشت منابع به معنای دریافت اطلاعات رایگان از افراد در اینترنت یا استفاده از یک نظرسنجی است.
اسلاید ارائه به سرمایه گذار (Pitch Deck)
اسلاید یک ارائه است که تمام جنبههای کسبوکار شما را بهطور خلاصه و هیجانانگیز پوشش میدهد. اگر هرگز به دنبال الهام برای یک اسلاید خوب هستید، بررسی کنید که چگونه ایلان ماسک از آن برای نشان دادن TESLA Powerwall استفاده میکند.
عشایر دیجیتال (Digital Nomad)
عشایر دیجیتال معمولاً یک توسعهدهنده وب یا برنامه نویس است که در حال کدگذاری است در حالی که به دنبال سفر جهانی است. توقع میرود تا سال 2035، تعداد ۱ میلیارد عشایر دیجیتال وجود داشته باشد.
فناوری مخرب (Disruptive Technology)
فناوری مخرب هر فناوری است که یک صنعت را در اختیار میگیرد، مصرفکنندگان را مجبور میکند که متفاوت فکر کنند و سپس آن فناوری را به عنوان هنجار جدید بپذیرند. مثالهایی از این فناوریها شامل Uber، Lyft، Airbnb و JetSmarter است.
پذیرندگان آغازین (Early Adopters)
پذیرندگان اولیه اولین کاربران محصول شما هستند. آنها معمولاً تأثیرگذاران کلیدی و فعال در شبکههای اجتماعی هستند. آنها به شما بازخورد صادقانهترین و گاهی اوقات مستقیمترین خود را میدهند.
اگر بتوانید این افراد را بهطور مؤثر شناسایی کنید و آنها را از مرحله اولیه با استارتاپ خود درگیر کنید، میتوانید مقدار زیادی ترافیک رایگان دریافت کنید.
اکوسیستم (Ecosystem)
همانطور که یک اکوسیستم در طبیعت دارای زنجیره غذایی است، اکوسیستم استارتاپ نیز دارای زنجیره غذایی خود است. شکارچیان، گله و تهماندهها وجود دارند. بفهمید که کجا هستید و کجا میخواهید باشید و سپس در اکوسیستم استارتاپ خود مشارکت کنید.
اگر شهر شما انکوباتورها، شتابدهندهها، فضاهای کار اشتراکی، منتورها و سرمایهگذاران ندارد، باید به شهر دیگری نقل مکان کنید یا اکوسیستم خود را شروع کنید.
مُبَلِغ (Evangelist)
یک مُبَلِغ کسی است که در سازمان شما قرار دارد و طرفدار شماره یک شما است. آنها به شرکت شما آنقدر علاقه دارند که اغلب فراتر از نقش مورد انتظار خود می روند تا به ترویج شرکت شما کمک کنند. اگر یک مبلغ پیدا کردید، آنها را استخدام کنید!
استراتژی خروج (Exit strategy)
استراتژی خروج نحوه فروش شرکت شما برای بازگشت سرمایه به شما و سرمایه گذاران شما است. این بسته به صنعت متفاوت است، اما یک ضریب استاندارد با سرمایه گذاری های فناوری به نظر می رسد 10 برابر باشد.
استراتژی ورود به بازار (Go to Market =GTM)
یک استراتژی بازاریابی (GTM) یک طرح برای یک شرکت است که نشان می دهد چگونه آنها مشتریان هدف خود را به دست خواهند آورد و محصول ایجاد شده را پس از انتشار تبلیغ خواهند کرد.
ممکن است شامل نکات مختلفی مانند تاکتیک های تبلیغاتی، کانال های استفاده شده، مدل قیمت گذاری که اتخاذ خواهد شد و سایر کمپین ها باشد. این طرح می تواند به تیم کمک کند تا متمرکز بماند، فعالیت ها را اولویت بندی کند و کارها را به موقع انجام دهد.
مدل درآمدی اشتراک رایگان (Freemium)
رویکرد رایگان زمانی است که محصول پایه خود را به صورت رایگان ارائه می دهید و سپس سعی می کنید ویژگی های دیگر را به مشتریان خود بفروشید. این یک تکنیک رایج و اثبات شده برای جذب کاربران بیشتر است.
مزیت پیشگامی (First Mover Advantage=FMA)
اولین نفری که وارد بازار میشود همیشه اولین نفری نیست که از صنعت سود میبرد. یکی از دلایل این امر این است که میتواند هزینه زیادی برای آموزش کاربران یا مشتریان بالقوه داشته باشد. با این حال، اگر شما یک شرکت مانند دیزنی هستید، شما پیشرو هستید و با نوآوری در صدر باقی میمانید. این مزیت پیشگامی نامیده میشود.
مرکز رشد (Incubator)
همانطور که در بخش تعریف شتابدهنده در بالا به آن اشاره شد، یک شتابدهنده یک برنامه برای استارتاپ های اولیه است که به بنیانگذاران در برداشتن اولین گام های آنها کمک می کند. فرایند درخواست نسبتاً ساده است و مدت زمان “اقامت” نامحدود است. یعنی یک استارتاپ می تواند تا زمانی که لازم باشد در شتابدهنده بماند.
جمعیت شناسی (Demographic)
جمعیتشناسی یک اصطلاح است که بهطور مکرر در بازاریابی برای توصیف سن، جنسیت، درآمد، تحصیلات و شغل مشتریان ایدهآل شما استفاده میشود.
اصطلاحات استارتاپی: واژه نامه مارکتینگ و بازاریابی
بازی وار سازی (Gamify)
اگر چیزی را بازیسازی کنید، یک لایه بازی به محصول خود اضافه میکنید که با پاداشهای مختلف، مردم را به استفاده از آن تشویق میکند. به Foursquare نگاه کنید و ببینید که چگونه از نشانهای مجازی و نشان «شهردار» برای تشویق مردم به استفاده از برنامه خود استفاده کردند.
هک رشد (Growth Hacking)
رشد هک اصطلاحی بود که برای اولین بار توسط Sean Ellis (Dropbox) برای توصیف یک تکنیک بازاریابی استفاده شد که بر یافتن سریع رشد مقیاس پذیر از طریق تاکتیک های غیر سنتی و کم هزینه مانند استفاده از رسانه های اجتماعی تمرکز دارد. سایر شرکت هایی که از این تکنیک به طور موثر استفاده کرده اند Airbnb و Foundr هستند.
رشد چوب هاکی (Hockey stick)
Hockey stick یک اصطلاح است که توسط سرمایهگذاران برای توصیف شکل منحنی رشدی که میخواهند در کسبوکارهایی که در آنها سرمایهگذاری میکنند ببینند استفاده میشود. آنها میخواهند استارتاپهای خود را به سرعت رشد دهند و حداقل هر سال فروش خود را دو برابر کنند.
مالکیت فکری (Intellectual Property=IP)
مالکیت فکری شامل اختراعات، علائم تجاری و حق مؤلف است. این یک راه خوب برای محافظت از “سس مخفی” شما است. به طور کلی، من آنها را به این صورت به خاطر می آورم:
- اختراعات – DNA محصول شما هستند. آنها معمولاً برای محافظت از طراحی شما استفاده می شوند.
- علائم تجاری – برای محافظت از برند شما استفاده می شوند و بسته به اینکه کدام یک را ثبت می کنید، می توانید “™” یا “®” (علامت تجاری ثبت شده) را در کنار لوگوی خود اضافه کنید.
- حق مؤلف – برای محافظت از محتوای خلاقانه شما (مانند فیلم، موسیقی یا هنر) استفاده می شود و به شما امکان می دهد از نماد “©” در محتوای خود استفاده کنید.
اهرم (Leverage)
اهرم استفاده از چیزی برای تسریع رشد یا موفقیت شما است. این اغلب در قالب فناوری یا مشارکت ها یافت می شود. به یک ماشین فرمول یک فکر کنید که در پشت سر یک ماشین دیگر قرار می گیرد تا بتواند با سرعت بیشتری پرتاب شود و آن را سبقت بگیرد.
راه اندازی (Launch)
یک راه اندازی زمانی است که شما یک شرکت، وب سایت یا برنامه را شروع می کنید. این لحظه ای است که شما احساس می کنید که خون، عرق و اشک شما ارزشش را داشت. شرکت ها می توانند “راه اندازی نرم” (حداقل رسوایی مطبوعاتی و ماندن در بتا) داشته باشند یا با یک “جشن راه اندازی” که می تواند در رویدادهای مهم استارت آپی مانند CES یا یک هفته استارت آپ باشد، جشن بگیرند.
استارتاپ چابک (Lean Startup)
استارتاپ چابک نوعی استارتاپ است که با کمترین سرمایه ممکن راه اندازی شده است و در عین حال داده هایی را جمع آوری می کند که می توان برای بهبود محصول استفاده کرد. سرعت عامل کلیدی در اینجا است.
شاخصهای کلیدی عملکرد (KPIs)
شاخصهای کلیدی عملکرد (KPIs) معیارهای ارزیابی هستند که یک شرکت برای اندازهگیری پیشرفت خود در راستای دستیابی به اهداف تعیینشده انتخاب میکند. مجموعه KPIها از شرکتی به شرکت دیگر متفاوت است و بر اساس اهداف، اولویتها و ابتکارات تجاری آنها تعیین میشود.
آنها بر روی اهداف بلندمدت تمرکز دارند و ممکن است با گذشت زمان تغییر کنند. به عنوان مثال، یک استارتاپ میتواند “افزایش تعامل 10%” را به عنوان یک KPI داشته باشد، بنابراین ممکن است معیارهای مختلفی مانند میانگین مدت زمان جلسه، کاربران فعال روزانه، صفحات در هر بازدید و غیره را پیگیری کند.
قیمت گذاری رهبر (Loss Leader Pricing)
قیمت گذاری رهبر ضرر استفاده از قیمت گذاری عمدی پایین برای به دست آوردن سهم بازار است. نکته اینجا این است که کاربران خود را با قیمت پایین یا پیشنهاد رایگان وسوسه کنید و هنگامی که آنها را به دست آوردید، بر این که چگونه می توانید از آنها کسب و کار تکراری داشته باشید، تمرکز کنید.
ارزش طول عمر/ هزینه به دست آوردن مشتری (LTV / CAC)
این نسبت ارزش عمر (LTV) یک مشتری را به هزینه جذب آنها (CAC) مقایسه می کند.
نفوذ در بازار (Market Penetration)
شما اغلب این جمله را از سرمایه گذاران می شنوید: “شما چه مقدار از کیک را می خواهید؟” منظور آنها این است که چه مقدار از سهم بازار متعلق به شما خواهد بود و در چه بازه زمانی؟ آنها می خواهند بدانند نفوذ بازار شما چقدر خواهد بود.
فاز کشف پروژه (Discovery Phase)
مرحله کشف پروژه، یا مرحله تعیین دامنه، مرحله ای است که پس از شروع ایده و قبل از شروع کارهای توسعه انجام می شود. این شامل تحقیق و اثبات مفهوم، تعریف مخاطب هدف و شکل دادن به چشم انداز محصول، انتخاب پشته فناوری، انتخاب ویژگی ها و برنامه ریزی کل کار است.
ادغام (Merge)
یک ادغام زمانی است که دو شرکت نیروهای خود را متحد می کنند و یک نهاد مشترک می شوند.
به عنوان پول پذیرفتن (Monetize)
چگونه پول در می آورید؟ آیا آنلاین می فروشید، خدمات مشاوره ارائه می دهید یا شخصاً می فروشید؟ بدون راهی برای کسب درآمد، اکثر کسب و کارها می میرند. تنها استثناها استارتاپ های فناوری با سرمایه خوب هستند که شرط بندی شده است که سایت به اندازه کافی کاربر داشته باشد تا در نهایت یک استراتژی درآمدزایی اجرا شود. این بسیار پرخطر است اما پاداش آن زیاد است.
کمینه محصول پذیرفتنی (Minimum Viable Product=MVP)
یک محصول حداقلی قابل اجرا (MVP) ساده ترین شکل محصول شما است. این می تواند برای جذب کاربران بتا / early adopters یا برای درخواست سرمایه استفاده شود.
برون سپاری (Outsourcing)
به زبان ساده، برون سپاری به معنای دریافت خدمات یا واگذاری کار به یک طرف ثالث بر اساس قرارداد است. به عنوان مثال، همه استارتاپ های فناوری نمی توانند یک تیم توسعه دهنده واجد شرایط را برای ساخت محصول یا ویژگی خاص خود استخدام کنند.
آنها ممکن است فاقد استعداد خاصی یا یک بخش توسعه کامل باشند. بنابراین، آنها تصمیم می گیرند با یک ارائه دهنده خدمات برون سپاری همکاری کنند یا یک تیم توسعه نرم افزار اختصاصی استخدام کنند که به عنوان بخشی از شرکت کار خواهد کرد.
روابط عمومی (Public Relations=PR)
اگر بودجه بازاریابی دارید، داشتن یک شرکت روابط عمومی مفید است. در غیر این صورت، ممکن است بخواهید وقت خود را صرف برقراری ارتباط با نشریات محلی و تخصصی خود کنید. بهترین مطبوعات، مطبوعات رایگان هستند!
چرخش (Pivot)
پیووت تغییر جهت یک شرکت است. این یک لحظه کلیدی در زندگی یک استارتاپ است و می تواند آن را بسازد یا بشکند.
تطبیق محصول و بازار (Product-Market Fit=PMF)
حتی بهترین ایده ها هم ممکن است پذیرش مورد انتظار را دریافت نکنند. کمبود نیاز بازار یکی از دلایل اصلی شکست استارتاپ ها است؛ بنابراین، مهم است که تحقیقات خود را انجام دهید و محصول-بازار مناسب را پیدا کنید. این یک فرآیند مداوم است و مطمئناً محدود به تحقیقات قبل از راه اندازی محصول نیست.
داشتن PMF به این معنی است که محصول از کیفیت خوبی برخوردار است و مخاطبان آن را خریداری می کنند و از آن استفاده می کنند. چنین محصولی ارزشمند است، جریان فروش پایداری دارد، بسیاری از خریداران تکراری دارد، بازخورد خوبی دارد و پایگاه مشتریانی در حال رشد دارد.
این همچنین اغلب به این معنی است که مشتریان محصول را به دیگران توصیه می کنند، که باعث می شود پذیرش آن بیشتر شود thanks به ترویج دهان به دهان.
رامن سودآور (Ramen Profitable)
رامن سودآور یک اصطلاح است که اغلب توسط پل گراهام از Y Combinator استفاده می شود و به این معنی است که شما فقط به اندازه کافی پول در می آورید که بتوانید هزینه های زندگی پایه خود را بپردازید.
طراحی واکنشگرا (Responsive design)
طراحی پاسخگو یک بخش اساسی از یک وب سایت است که برای کارکرد خوب در همه دستگاه ها ساخته شده است. سایت شما ممکن است در وب به طور کاملاً متفاوتی در مقایسه با تلفن همراه ظاهر شود، اما تا زمانی که کاربران نهایی شما همیشه در نظر گرفته شوند، شما خوب خواهید بود.
اثبات مفهوم (Proof-of-Concept=POC)
این مرحله از توسعه محصول پس از شروع ایده انجام می شود. اثبات مفهوم (POC) شامل تحقیقات بازار و کاربر است تا مشخص شود که آیا ارزش ایجاد محصول را دارد. این مرحله اعتبارسنجی ایده برای اثبات امکان سنجی ایده محصول یا ایجاد ویژگی، و همچنین قابلیت اجرای پروژه استفاده می شود.
POC همچنین برای تأیید اینکه محصول می تواند حداقل به همان شکلی که فکر می کنید زنده شود، لازم است. معمولاً، اثبات مفهوم باید در مرحله کشف قبل از نمونه سازی یا ساخت MVP انجام شود، زیرا این یک راه برای کاهش ریسک و جلوگیری از سرمایه گذاری در چیزی است که هیچ کس به آن نیاز ندارد.
کارآفرین تنها (solopreneur)
اصطلاح کارآفرین تنها (solopreneur) ترکیبی از دو کلمه “کارآفرین” و “سول” است. این اصطلاح به شخصی اشاره دارد که یک کسب و کار را تأسیس کرده و آن را به تنهایی اداره می کند. یعنی هیچ کس دیگری در مدیریت و رشد کسب و کار به آنها کمک نمی کند. آنها تمام امور مربوط به شرکت را به طور مستقل و بدون حمایت خارجی، کارمندان یا هم بنیانگذاران انجام می دهند.
نرم افزار به عنوان خدمت (Software as a Service=SAAS)
SaaS یک اشتراک است که به فروش می رسد تا کاربر شما بتواند از نرم افزار شما استفاده کند.
قابلیت مقیاس پذیری (Scalability)
مقدار رشدی که کسب و کار شما می تواند داشته باشد، میزان تقاضای بازار شما و بازارهایی که می توانید وارد آنها شوید. یک سوال رایج از سرمایه گذاران این است: “این فرصت تا چه حد قابل مقیاس سازی است؟” اگر نمی توانید مقیاس بندی کنید، ممکن است در دسته “صنعت روستایی” یا “کسب و کار سبک زندگی” قرار بگیرید.
سهامدار (Stockholder)
یک سهامدار، که به عنوان سهامدار نیز شناخته می شود، کسی است که سهام یک شرکت (یا واحد مالکیت خاص شرکت) را در اختیار دارد. این بدان معناست که آنها از این سهام سود یا سود سهام دریافت می کنند و ممکن است در تصمیم گیری های مهم رای داشته باشند. آنها با ذینفعان که منافع دیگری در شرکت به غیر از سهام دارند، متفاوت هستند.
طرح بندی اولیه (Wireframing)
طرح بندی اولیه (Wireframing) یکی از اولین مراحل طراحی است که برای ترسیم ساختار راه حل آینده استفاده می شود. سیم کشی ها اغلب با استفاده از ابزارهایی مانند Balsamiq برای ترسیم محل قرارگیری ویژگی ها و ارتباط عناصر ایجاد می شوند.
کارآفرین سریالی (Serial entrepreneur)
یک کارآفرین سریالی فردی است که به طور مکرر کسب و کار جدیدی را راه اندازی می کند. آنها معمولاً دارای مهارت های عالی در شروع و رشد کسب و کار هستند. کارآفرینان سریالی اغلب از شکست نمی ترسند و از آن به عنوان یک فرصت برای یادگیری و بهبود استفاده می کنند.
بازار هدف (Target Market)
شما باید شناسایی کنید که چه کسانی محصول شما را خواهند خرید، جمعیت شناسی آنها و مکان آنها. هنگامی که این داده ها را دارید، بازار هدف شما را دارید.
تفاهم نامه سرمایه گذاری (Term Sheet)
هنگامی که یک سرمایه گذار به شما پیشنهاد سرمایه گذاری در شرکت شما می دهد، برگه اصطلاحات یک سندی است که مشخص می کند آنها برای سرمایه گذاری خود چه چیزی دریافت می کنند، از جمله درصد مالکیت و حقوق رای.
کشش (Traction)
کشش (traction) اثبات این است که خلاصه اجرایی شما (فرضیه) کار می کند. مردم واقعاً محصول شما را می خرند یا از خدمات شما استفاده می کنند. این یکی از هیجان انگیزترین زمان ها در یک استارت آپ است!
رهبر فکری (Thought Leader)
یک رهبر فکری کسی است که به عنوان یک رهبر در زمینه خود دیده می شود، به کنفرانس ها دعوت می شود و احتمالاً حداقل یک کتاب منتشر کرده است.
رابط کاربری (User Interface=UI)
رابط کاربری (UI) راهی است که کاربر و سیستم کامپیوتری با هم تعامل می کنند. اگر کسی بگوید “آنها به یک UI جدید نیاز دارند”، این بدان معناست که کاربر در استفاده از محصول مشکل دارد.
تکشاخ (unicorn)
یک یونیکورن شرکتی است که ارزش آن 1 میلیارد دلار است. درست مانند اکثر یونیکورن ها (مانند آنهایی که در ایستگاه های مترو می نوازند)، آنها بسیار نادر هستند.
تجربه کاربر (User Experience=UX)
تجربه کاربر (UX) فرایند بهبود رضایت کاربر از یک محصول با بهبود قابلیت استفاده، دسترسی و لذت ارائه شده در تعامل با محصول است. به هر سایت یا برنامه ای که باز کرده اید فکر کنید. چگونه احساس کردید؟ آیا زیبایی شناسی سایت در ذهن شما در هنگام استفاده از آن در راس قرار داشت؟ اگر چنین است، UX آنها کار خوبی انجام داده است.
کارآفرین بلند پرواز (Visioner)
یک رویاگرای کارآفرینی است که تغییر را در جهان می بیند قبل از اینکه اتفاق بیفتد. بسیاری می گویند که این افراد توانایی دیدن آینده را دارند و سپس چیزی را توسعه می دهند که ما در نهایت به آن نیاز خواهیم داشت. نمونه های معروف visionaries شامل Richard Branson، Elon Musk و Walt Disney هستند.
خرید استعداد (Acqui-hire)
این یک استراتژی برای جذب استعداد است که در آن یک شرکت یک شرکت دیگر را عمدتاً به دلیل مهارتها و دانش کارمندان آن خریداری میکند.
رپرتاژ (Advertorials)
این عبارت یک اصطلاح مربوط به استارتاپهاست که معمولاً توسط بلاگرها به کار میرود. این یک شکل پرداخت شده از محتواست که باید به شکل یک داستان واقعی یا پست وبلاگ به نظر برسد. در زمانهای اخیر، قیمت و کارآیی تبلیغات نمایشی کاهش یافته است، بنابراین استفاده از تبلیغات نوشتاری گزینه بهتری برای شرکتها برای کسب درآمد از تبلیغات است.
برگ قابل تبدیل (Convertible Note)
یک برگ قابل تبدیل همچنین به عنوان اوراق قرضه قابل تبدیل شناخته میشود، به طور اساسی به معنی یک بدهی است که در دوره تأمین مالی آتی شرکت به حقوق صاحبان سهام تبدیل میشود. سرمایهگذاری که پول خود را سرمایهگذاری میکند، به جای بازگشت وام با بهره، حقوق صاحبان سهام را به صورت برگ قابل تبدیل دریافت میکند.
عمومی شدن (Going Public)
عبارت عمومی شدن زمانی استفاده میشود که یک شرکت سهام خود را به فروش عمومی ارائه میدهد تا بتواند سرمایه جمع آوری کند.
توافقنامه عدم افشای اطلاعات (Non-disclosure Agreement)
یک توافقنامه عدم افشای اطلاعات (NDA) یک قرارداد قانونی بین دو یا چند طرف است که حاوی اطلاعاتی است که باید برای مدت زمان معینی محرمانه باقی بماند.
ایده پردازی (Ideation)
ایده پردازی فرایند تولید ایدهها و راه حلها از طریق جلساتی مانند برگزاری جلسات ایدهپردازی، ساخت نمونه اولیه و طراحی سری است. هدف از این فرایند تولید تعداد زیادی ایده است که تیم شما سپس میتواند آنها را برای به دست آوردن راه حل مناسب انتخاب کند.یک مشکل را که قصد حل آن را دارید تعریف کرده و تعیین کنید که چگونه محصول یا خدمت شما میتواند آن مشکل را حل کند.
مدل کسب و کار (Business model)
مدل کسب و کار، برنامهای برای کسب سود شرکت است. این برنامه، محصولات یا خدماتی که به بازار هدف ارائه میشوند و منابع و هزینههای لازم برای ایجاد آنها را توصیف میکند.مدل کسب و کار یک دارایی مهم برای جذب سرمایهگذاری، هدایت عملیات کسب و کار و توسعه روابط با تامین کنندگان و مشتریان است.
میزان سودآوری (Profit Margin)
میزان سودآوری، نسبت یا درصدی است که سودآوری را نسبت به هزینهها و هزینههای کسب و کار اندازهگیری میکند – هر چه این عدد بالاتر باشد، کسب و کار سودآورتر است.
طرح کسب و کار (Business plan)
طرح کسب و کار در واقع یک نقشه جامع برای شروع کسب و کار شماست که اهداف شما و چگونگی رسیدن به آنها را توصیف میکند. این شامل موضوعاتی مانند مالیات کسب و کار شما، استراتژیهای بازاریابی و برنامه مدیریت است.
همچنین، یک راه خوب برای اطمینان از حرکت در جهت صحیح کسب و کار شما در جهت دستیابی به اهداف شما در آینده است.همچنین، طرح کسب و کار برای جذب سرمایهگذاران در مراحل اولیه قبل از اینکه شرکت شما یک سوابق ثابت و موثق داشته باشد، استفاده میشود.
تست آلفا (Alpha Testing)
تست آلفا فاز اولیهی تست کردن محصول است تا بررسی شود که آیا محصول به الزامات تجاری مطابقت دارد و به طرز مورد نظر عمل میکند. تست آلفا توسط تیم داخلی قبل از شروع تست بتا انجام میشود.
تست بتا (Beta Testing)
تست بتا فاز نهایی تست کردن محصول است که در آن محصول توسط کاربران در یک محیط تولید برای اعتبارسنجی کارکرد، قابلیت استفاده و سازگاری آن تست میشود.بازخورد کاربران به عیبیابی و انجام تنظیمات نهایی قبل از ارسال محصول کمک میکند.
قیف فروش (Sales Funnel)
این یک نمایش از فرآیند فروش است که به شکل قیف است زیرا با تعداد زیادی از مشتریان بالقوه در بالا شروع میشود، اما فقط تعدادی از آنها در نهایت خرید میکنند. مراحل کلی یک قیف فروش از بالا به پایین عبارتند از: آگاهی، علاقه، بررسی و خرید.
برای کمک به تثبیت درک شما از این اصطلاحات، بیایید یک استارتاپ به نام “Fly Buy” بسازیم که تحویل پهپاد برای بستههای مراقبتی سفارشی با محصولات محلی را انجام میدهد.
با انجام تحقیقات اولیه بازار، بنیانگذاران استارتاپ، نسلهای هزاره و Z را به عنوان بازارهای هدف بالقوه شناسایی کردند. پس از آزمایش بتا MVP – نسخه اولیه پهپاد – و دریافت بازخورد مثبت کاربر، آنها تصمیم گرفتند با تهیه یک طرح تجاری، که شامل اثبات مفهوم آنها و فهرستی از KPI ها است، به جلو بروند.
یکی از آنها نرخ سوخت خالص ماهانه 16000 دلار است. برای تأمین سرمایه بیشتر برای پیشرفت توسعه محصول و تعیین مدل تجاری خود، بنیانگذاران تصمیم گرفتند یک دور جمعآوری سرمایه پیشبذری انجام دهند.
براندازی (Liquidation)
فرآیند پایان دادن به یک کسبوکار از طریق فروش داراییها و موجودی شرکت.
پیش بینی (Forecast)
تخمین در کسبوکارها مشابه پیشبینی هوا است – آنها پیشبینیهای فعالیت یا عملکرد برای یک دوره زمانی خاص در آینده هستند. پیشبینیها را میتوان برای درآمد، فروش یا رشد اعمال کرد. پیشبینیها بیشتر یک هنر هستند تا یک علم، اما هزینههای عملیاتی، هزینههای فروش و حاشیه سود را در نظر میگیرند.
اگر قصد راهاندازی استارتاپ خود را دارید یا یک کسبوکار استارتاپی دارید، باید با تمام اصطلاحات مربوط به تأمین مالی استارتاپ آشنا شوید و خود را بهروز نگه دارید. اینها برخی از terms رایج استارتاپ هستند که باید بدانید.
شروع یک استارتاپ کار آسانی نیست، اما میتواند بسیار ارزنده باشد. اگر شما یک کارآفرین مشتاق هستید، مهم است که خود را برای چالشهای پیش رو آماده کنید. دانستن برخی از اصطلاحات رایج استارتاپ میتواند به شما کمک کند تا در مسیر درست قرار بگیرید و شانس موفقیت خود را افزایش دهید.