هدف گذاری smart اولین بار در سال ۱۹۸۱ توسط جورج دوران مطرح شد. روشی برتر، برای تعیین هدف و تنظیم درستترین و دقیقترین مسیر برای رسیدن به اون. روشهای زیادی برای برنامهریزی روی اهداف وجود داره که قطعا یکی از بهترین اونها، همین هدف گذاری اسمارته.
چرا باید از روشهای هدف گذاری استفاده کرد؟
زندگی همه ما تشکیلشده از حجم زیادی از اهداف و برنامههای بلند مدت و کوتاه مدت؛ که لازمه براشون اولویت تعیین کنیم و زمانی رو صرف انجام دادنشون بکنیم. اما همونطور که شنیدیم و تجربه کردیم فرصت ما برای استفاده صحیح و مدیریت بهینه زمان خیلی کمه. پس قطعا یادگرفتن روشهای هدفگذاری به ما کمک میکنه در فرصت و زمان مناسب، بتونیم به هدف مدنظرمون برسیم.
روشهای متنوعی وجود داره که به ما در رسیدن به اهدافمون کمک کنه، که بدون شک یکی از بهترین اونها همین روشی هست که قصد داریم در ادامه این مطلب بیشتر درموردش توضیح بدیم. تو هر قسمت مثالی رو توضیح میدیم تا درک موضوع سادهتر باشه.
هدف گذاری بعد از خودشناسی حاصل میشه پس اگه مقاله ی خودشناسی مارو نخوندی بهت پیشنهاد میکنیم اول از اونجا شروع کنی
ویژگی اهداف در روش هدفگذاری smart
- Specific: مشخص
- Measurable: قابل اندازه گیری
- Attainable: دست یافتنی
- Realistic: واقع گرایانه
- Timely/Time Bound: در محدوده زمانی مشخص
مشخص
در برنامهریزی برای هدفمون، باید تمام جزئیات و جوانب مختلف مسئله به صورت کامل مشخص بشه. زمان، مکان، علت، جامعه هدف میتونن مهمترین جزئیات یک برنامه باشن. با داشتن اطلاعات بیشتر و کاملتر از هدفمون، میتونیم از بروز خیلی از مشکلات احتمالی در روند کار، جلوگیری کنیم.
مثلا فکر کنید قراره یه سفر برید. برای این هدف حتما باید جزئیاتی رو مشخص کنیم. مثلا مقصد سفر کجاست؟ قراره با چه مسیری به مقصد برسیم؟ چند روز قراره سفر کنیم؟ آب و هوا اون شهر چجوریه؟ قراره از چه جاهایی دیدن کنیم
قابل اندازه گیری
برای اندازه گیری میزان پیشرفت در طول مسیر رسیدن به هدف، لازمه یک معیار کمی و عددی داشته باشیم و براساس نتایج به دست اومده از مقایسه آمار ، ببینیم مسيري که داریم طی میکنیم مارو به به هدفمون نزدیک میکنه یا نه. داشتن نتایج رقمی و عددی یک طرح قابل رویت از روند پیشرفت ما در کارمونه. بیاید با توضیح یک مثال این موضوع رو دقیقتر درک کنیم.
هدفمون اینه که سرمایهای رو برای خرید خونه پسانداز کنیم. با توجه به درآمد و خرجهایی که داریم یک نسبتی رو تعریف میکنیم:
- خرج/ درآمد
و هرماه این نسبت رو با ماه قبل مقایسه میکنیم. با این کار هر ماه تلاش میکنیم این نسبت رو کاهش بدیم تا درواقع پسانداز بیشتری داشته باشیم.
دست یافتنی
در اولین مراحل، باید منابع و زمان در دسترس را بررسي کنیم و براساس داشتههامون برای آینده هدفی مطرح کنیم. چون قطعا با چشمپوشی از این نکات، در روند کار با بحرانهای جدی مواجه میشیم و ممکنه زمان زیادی را بدون نتیجه از دست بدیم.
مثلا هدف قهرمانی در یک مسابقه اتومبیلرانی برای یک نوجوان ۱۵ ساله نمیتونه یک هدف کوتاه مدت باشه. اون باید اول رانندگی رو یاد بگیره، وارد رشته اتومبیلرانی بشه و بعد به موفقیت در این حرفه فکر کنه.
واقع گرایانه
واقع گرایانه بودن یک هدف، میشه گفت یک مورد نسبتا شخصیه و ممکنه بین دو نفر متفاوت باشه. شما با توجه به تجربه و پتانسیل شخصیتون میزان واقعگرایانه بودن هدف رو تعیین میکنید. انجام کاری که از دیدگاه بقیه ممکن نیست، احتمال داره برای شما یک پروسه روتین باشه و زمان کمی رو برای اجرا کردنش صرف کنید. به این نکته هم دقت کنید که بلند پروازی و واقع گرایانه بودن یک هدف به هم ربطی ندارند.
واقع گرایانه بودن هدف رو میخوایم با یه مثال تعریف کنیم. من سفر به کره ماه رو به عنوان هدفم انتخاب کردم. اما آیا این هدف برای من واقع گرایانست؟ جواب منفیه 😊 اما همین هدف برای فضانوردان ناسا دست یافتنی و واقعگرایانست.
محدوده زمانی
بازه زمانی انجام هدف، باید مشخص بشه؛ چون اگه هیچ قید زمانی نداشته باشیم، حقیقتا کار با روال نرمال پیش نمیره و انگیزه به اتمام رسوندنش خیلی کمتر میشه. باید با بررسی همه جوانب، یک زمانی رو برای به اتمام رسوندن کار ، مشخص کنیم و خودمون رو به اجرای اون، موظف بدونیم.
هدف من اینه که برای شرکت در آزمون تافل درس بخونم. اگر برای خودم بازه زمانی مشخص نکنم و خودم رو مجبور به درس خوندن در تایمی که محدود کردم ندونم، ممکنه حتی چندین ماه یا چندین سال بگذره و من هیچ اقدامی برای هدفم نکرده باشم.
با در نظر گرفتن نکاتی که گفتیم، حالا میتونید راحتتر از قبل یک هدفگذاری دقیق و کم نقص داشته باشید؛ از فرصتها به بهترین شکل استفاده کنید و به موفقیت برسید.
در ادامه با چند مثال، اسمارت بودن یا نبودن اهداف رو میبینیم.